جدول جو
جدول جو

معنی اروس خان - جستجوی لغت در جدول جو

اروس خان
دوازدهمین از سلاطین دشت قبچاق، بعد از جانی خان بن اوزبک خان در اوائل زمان امیرتیمور. (حبیب السیر جزو 1 از ج 3 ص 26 و جزو 3 از ج 3 ص 224 و 247 و 248 و 311 و 319)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خروس خوان
تصویر خروس خوان
سحر، صبح زود، هنگام سحر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَ)
نام شاهزاده ای است از قبچاق:
به پور ارس خان سپردش عنان
قوی دست کردش به تیغ و سنان.
هاتفی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ)
نام یکی از اعقاب جوجی خان پسر چنگیزخان که بنا به نوشتۀ مؤلف حبیب السیر، امراء او را بنا بر مصلحت وقت بفرزندی جانی بیک خان منسوب میداشته اند، و در هرحال از خانان و فرمانروایان دشت قبچاق بشمار آمده است. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 76 شود
لغت نامه دهخدا
(خُ خوا / خا)
قبل از سحر. پاس اخیر شب. آخر شب. (یادداشت بخط مؤلف).
- خروس خوان اول، گاه اول خواندن خروس پس از نیمه شب. صبح نخستین. (یادداشت بخط مؤلف).
- خروس خوان دوم، گاه دوم خواندن خروس پس از نیمه شب. گاه خواندن خروس پس از خروس خوان اول. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ / نِ)
جایی که محل عروسی است. خانه ای که در آن عروسی برپاست. (فرهنگ فارسی معین). خانه عروس. بیت العروس. رجوع به بیت العروس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ)
شهر نصیبین. این شهر کهنسال که در کتیبه های آشوری بخط میخی از نهصد سال پیش از مسیح ببعد نسیبینا خوانده شده، پایگاه شهرستانی است که بعدها ((بیت عربایه)) نامیده شده است. این شهرستان در پهلوی اروستان یاد گردیده و نویسندۀ ارمنی موسی خورنچی در مائۀ پنجم میلادی شهرستان نصیبین (نچیبین) را اروستان نامیده است شک نیست که در روزگار ساسانیان شهرستان نصیبین نزد ایرانیان اروستان خوانده میشده است یعنی بنام سریانی آن سرزمین که بیت عربایه باشد هیئت ایرانی داده اند چنانکه سرزمین بابل یعنی جائیکه بعدها سلوکیه و تیسفون بنا گردید و بیت ارامیه خوانده شد، نام سورستان داده اند. بلاذری و مسعودی و ابن رسته نیز همین نام را بکار برده اند. در زند یعنی تفسیر پهلوی اوستا که در روزگار ساسانیان نوشته شده، در فرگرد اول وندیداد بند 19 در توضیح کلمه رنگها که نام رودی است، از اروستان ارم (اروستان روم) نام برده و آن با رود دجله که در فارسی اروند گویند یکی دانسته شده است. اینکه مفسر اوستائی مخصوصاً اروستان (نصیبین) را از آن دولت روم خوانده، یادآور سال 591 میلادی است که خسروپرویزاروستان را به موریکیوس (موریق) امپراطوربیزانس (رم سفلی) واگذار کرد. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 163- 164)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خروس خوان
تصویر خروس خوان
هنگام سحر (زمانی که خروس میخواند)، خروسی که بانگ کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عروس خانه
تصویر عروس خانه
جایی که محل عروس است خانه ای که در آن عروسی بر پاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروس خوان
تصویر خروس خوان
((~. خا))
هنگام سحر (زمانی که خروس می خواند)
فرهنگ فارسی معین
سحرگاه، بامداد، پگاه، سحر، سپیده دم، فجر، فلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از نغمات موسیقی مراسمی مازندران که با سورنا و نقاره نواخته
فرهنگ گویش مازندرانی
مادر عروس
فرهنگ گویش مازندرانی